بمناسبت بیستم ذیحجه، میلاد حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام چاپ
نوشته شده توسط حاج علیرضا بکایی  /  سه شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۴:۴۰
امامی که خدا می پسندد...

وقت کلاسم دیر شده بود و داشتم با عجله می رفتم که ناگهان دیدم گوشه ای از حیاط دانشگاه چند دانشجو ایستاده و یک نفر هم بر ایشان صحبت می کرد. دقت کردم، بهرامی بود ؛ دانشجوی(از نظر من) مشکوکی که مرتب از یکی تا چند نفر را دور خود جمع می کرد و تعالیم و شبهات وهابیت را منتشر می کرد. چند بار با او برخورد کرده بودم،اما او با جدیت کار خود را دنبال می کرد. از خیر کلاس گذشتم و به طرف آنها رفتم. تا مرا دید با لحن خاصی گفت: چیه آشیخ! گفتم: باز معرکه گرفتی و حرفهای بی منطق و نامعقول می زنی؟ گفت: من حرف نامعقول می زنم یا شما شیعه ها که امامان خودتان را به عرش می برید؟ گفتم: دیگه چه دستوری گرفتی و چی میگی؟ گفت: شماها مدعی هستید امامان تان علم غیب دارند، در صورتی که علم غیب مختص خداست و امامان شما نه تنها علم غیب نداشتند بلکه از لحاظ عادی نیز اخبار و علوم معمولی را نمی توانستند کسب کنند. با تعجب گفتم: دلیل؟ گفت: مثلاً همین امام هفتم شما که می گویید 14 سال در زندان بوده، ولی باز برایش علم غیب هم قایلید!
دانشجوها هم با ولع حرف های ما را دنبال می کردند. گفتم: اگر تو اهل سواد و درس دین قرآن هستی و جواب عالمانه می خواهی، خوب گوش بده. علم غیب مختص خدا هست، ولی خدا خودش در قرآن تعبیری دارد به عنوان «من ارتضی» یعنی «هر که را خودم بپسندم و از او راضی باشم، علم غیبم را برای او آشکار می کنم.» بهرامی گفت: مثلاً کدام آیه؟ گفتم: مثلاً آیه 27 سوره جن که می فرماید: «خدایی که عالم غیب است غیب خود را آشکار نمی کند مگر برای(من ارتضی) هر کس که مورد رضای من باشد مثل پیامبر...» پس این آیه یک دلیل بر این که خدا علم غیب خود را برای انبیا و اولیایش – که قطعاً از آن ها راضی است – ظاهر می کند.
اما این که گفتی امام هفتم ما سال ها در زندان بود، بله درست است. اما همین امام زندانی عوامل و نفوذی هایی در جامعه و نیز در دربار خلیفه حتی در سطح نخست وزیر و وزیر – مثل علی بن یقطین – داشت که اخبار جامعه، مسایل سیاسی و حتی خصوصی ترین خبرها و محرمانه ترین مسایل را با ترفندهای گوناگون به ایشان می رساندند. و تازه این، بعضی از راه های کسب خبر برای آن حضرت بود. جناب آقای بهرامی! حقایق مکتب ولایت خیلی روشن و معقول و مستدل است و ما شیعه ها می توانیم آن ها را تماماً از کتب اهل سنت استخراج کنیم چنان که علمای ما این کار را کرده اند. اما بگو ببینم اصلاً تو از مکتب امامت و ولایت و نسبت آن با نظام توحید و عالم آفرینش چه می دانی؟ تو این قدر بدبخت و بیچاره ای که پادویی دشمنان کشور خود را می کنی. بهرامی فوراً موضع گرفت و گفت: شماها فقط بلدید انگ بزنید. گفتم: نه، پسر! تو این قدر تابلو کار می کنی و این قدر حرف هایت بی منطق و بی پایه است که هر آدم فهمیده ای درک می کند چه کاره ای! چرا همیشه حرف هایت با شبهات و ایرادات وهابیت مطابقت دارد؟ اگر حرف علمی داری چرا پیش علما و یا لااقل آدمی در حد من نمی روی و...
و بهرامی با حرکتی ناشیانه خود را از جمعیت جدا کرد و از جمع ما دور شد.